به نام خدای که بهت گفته بودم ما رو بهم میروسونه اما تو نذاشتی                                                                                                                                                                  راستش همون جوری هستی که فکرشو میکردم مغرور خودخواه اصلا ازت انتظار نداشتم تو فیسبوک عکستو گذاشته باشی البته شاید من خیلی اونجوری هستم ولی خوب از این کارا بدم میاد دسته خودم نیست  این وبلاگو برای تو ساختم.باید بگم خیلی جدی هستی.خودتم میدونی من رو تو یه حساب دیگه باز کرده بودم از همون اول ولی بازم مثل همیشه هرچقدر من خوب بودم تو بد بودی.چجوری دلت میومد منو این جوری ببینی من که همچی رو بهت گفته بودم.بهت گفته بودم اگه نمیخوای اگه واقعا نمیخوای بگو نذار کار به این جا برسه اما تو هیچ وقت منو نمیخواستی.هیچ وقت نمیخواستم دیگه باهات ارتبات برقرار کنم.اما از این که نوشته بودی من ادمی که خیلی زود اعتماد میکنم به خودم گفتم واقعا که فهمیدم منظورت من بودم باید این کارو میکردم.قبل از این که بهت بگم چقدر دلم ازت پره باید بهت بگم که بدترین راه ممکن انتخاب کردی اخه این چه کاری بود دختر من دارم برای خودت میگم من که پسرم تازشم من میخواستم به خواهرتم اس بدم اما زنعموم گفتش این کارو نکن اگه اون لحظه جلو دستم بودی خفت میکردم.قبل از این ماجرا همیشه میخواستم عید بیاد تا تورو ببینم اما حالا دیگه دوست ندارم ببینمت درضمن از میداودی متنفرم.از اخرین دفعه که دیدمت خیلی گذشته ولی هیچی عوض نشده.اگه اخر قصه منو تو از اینم بدتر میشد بازم این درد به جون میخریدم.نمیدونم چرا این جوری کردی اما من تا به حال چیزی نگفتم که بخواد ناراحتت کنه.تو هر روز منو اذیت میکردی جون جواد نمیکردی؟با هروز تو ساختم.هرکسی جای من بود کم میاورد اما من تورو بیشتر از اینا میخواستم.

| نوشته شده توسط javad

 تو این سال جدید خیلی چیزا یاد گرفتم یعنی

یاد نگرفتم به زور یادم دادن

مهربونی کیلو چنده؟! عشق چیه ؟! دوست داشتن یعنی چی؟!

مگه دوستی هم هست که بخوای دوسش داشته باشی

اینجا همه سنگ خودشونو به سینه میزنن

حالم از همه چیه اینجا بهم میخوره

روزی صدتا اعلامیه فوت میبینم

ولی چرا نباید عکس من رو یکیشون باشه

به خدا اگه یه بار دیگه متولد میشدم عمرا اینجوری میشدم که الان هستم

یکم که با خودم فک میکنم میبینم اگه اصلا مهربونی و عشق نبود

زندگی چقد آسون میشد

همه خلاف این فک میکنن ولی همه ی اونا یه روز به حرفم میرسن

                                       خدا زندگی کردن دل میخواد که من ندارم پس زودتر خلاصم کن...

| نوشته شده توسط javad

 می روم جایز نیست من رفتم ...

| نوشته شده توسط javad

طوطی و کلاغ هر دو زشت و سیاه آفریده شدند

طوطی اعتراض کرد و زیبا شد ولی کلاغ اعتراض نکرد و زشت ماند

اکنون طوطی در قفس است و کلاغ آزاد است .

خدایا راضیم به رضایت


 

| نوشته شده توسط javad

خدایا
نمیدونم ازتو بیزارم
یا
از خودم ؟؟؟
همین الان متوجه شدم بهترین دوستم سرطان داره
دارم دیوونه میشم
باهام دردودل کرد
نتونستم جلوی اشکامو بگیرم
آخه چرا اینجوری میکنی خدا
 

| نوشته شده توسط javad

دلم یه نفر میخواد...

که ازم بپرسه چطوری؟

بگم خوبم....

بغلم کنه و بگه

دروغ بسه،چی شده؟!

 

| نوشته شده توسط javad

 داره حالم از این زندگی بهم میخوره ...

از آدماش،از جونوراش،از رنگش،از بوش از همه چیش ...

از اون آدماش که واسه یه لقمه نون دست به هرکاری میزنن

از اون آدماش که میخوان نشون بدن باهاتن اما تا پاش بیفته همشون جا میزنن...

احساس میکنم همشون الکی ان ...

از دست خدا شاکیم ... آخه چرا باید زندگی اینطوری باشه ...

خیلی دوست داشتم اصلا وجود نداشتم ،

اومدم به این دنیا که چی؟؟؟

که همش گول آدمایی مثل تو رو بخورم ...

که همش گناه کنم ...

که همش برای آدمایی مثل تو غصه بخورم ...

که همش مثل ... درس بخونم ، آخرش که چی ؟؟؟

برم زیر خاک،

حاصل این همه تلاش،فقط اینه که مورچه هارو سیر کنی ...

خیلی وقته که دیگه هیچ چیز به چشمم زیبا نمیاد ...

خیلی پشیمونم

از اینکه بهت اعتماد کردم ،

از اینکه به این سادگی قلبمو دادم دستت ،

خیلی پشیمونم

خیلی دوس داشتم میتونستم زمانو به عقب برگردونم

نه برای اینکه تویی که رفتیو برگردونم،نه،

به خاطر اینکه نذارم که بیای ...

 

خیلی وقت بود که دیگه حوصله ی وبو نداشتم

اما یه نفر باعث شد که هم تو رو فراموش کنم

وهم دوباره بیام اینجا

میخوام هم اینجا،تو این وب دلتنگیم،ازش تشکر کنم

بابت همه چی ، خودشم میدونه منظورم کیه !!!

منظورم همونیه که پستامو تا آخر میخونه ...

| نوشته شده توسط javad

 " روز ولنتاین و آغاز دوستیمون بر تو گل نازم مبارک "
یادته این جمله رو تو نامه واسم نوشته بودی
بالاخره بعد از کلی فحش خوردن ازت،قبول کردی که باهم دوست بشیم
هیچوقت اونروزا یادم نمیره یادش بخیر
یادمه شب دوستیمون تا صبح باهم اس ام اس بازی میکردیم
فرداش که رفتم مدرسه سرکلاس خوابم برد ولی دمش گرم معلممون هیچی نگفت
فقط آخر زنگ اومد بیدارم کرد گفت خوش گذشت،بعدش باخنده بهم گفت برو بیرون زنگ تفریح
وقتی که زنگ آخر میشد،ثانیه شماریهای منم شروع میشد
دلم میخواست زود زود زود زنگ بخوره تا بیامو تو رو ببینم
یادمه وقتی میرفتی کلاس زبان به جای اینکه گوش کنی دو کلمه یاد بگیری
همش واسم نقاشی میکشیدی،آخرشم نفهمیدم تو خیلی زیرکانه کار میکردی
یا معلمتون عرضه کلاس داری نداشت
منم همیشه بعد کلاس میومدم دنبالت تا نقاشیو ازت بگیرموباهم بحرفیم
چقدر زود گذشت
آخرین باری که با هم حرفیدیم یادته
یادته چقدر بهت التماس کردم
یادته چقدر خودمو خار کردم
یادته چقدر دنبالت اینورو اونور اومدم
اما تو چی؟؟؟ یادته بهم چی گفتی
گفتی برو دیگه هیچوقت بهم فکر نکن
دیگه هیچوقت نمیخوام ببینمت
من،من دیگه اهل این کارها نیستم
آره اینارو تو گفتی
من خرو بگو که چقدر ساده بودم
فکر میکردم که فقط میخوای دست از این کارا برداری
فکر میکردم یه چند مدت بگذره دوباره خودت برمیگردی
الان 2 سال شده وتو هنوز پیدات نیست گفتم که خودم مزاحمت بشم
چند روز پیش رفتم واست هدیه خریدم با هزار شوق و آرزو کادوش کردم واسه امروز
میخواستم بیام جلوی مدرستون تاهم کادو رو بهت بدمو هم بهت بگم که هنوزم خیلی دوست دارم
میخواستم ازت خواهش کنم که دوباره تو این روز واسه هم بشیم
اما قبل از اومدنم یه حرفایی شنیدم….. میدونی چی ؟؟؟؟؟
شنیدم که با یکی دوستی و خیلی همدیگرو دوست دارید
فکر میکردم دلیل اینکه برنگشتی این بود که هنوزم سر حرفت هستی و دور این دوستیا خط کشیدی
نگو یکی جامو واست پر کرده
بعد از شنیدن این حرف بازم اومدم دنبالت اما تو حتی به خودت جرات ندادی که بهم نگاه کنی
یعنی انقدر ازم بدت میاد یعنی انقدر تنفرانگیزم
واست متاسفم من نمیخواستم که دوباره واسه دوستی به پات بیفتم
فقط میخواستم بابت عشق جدیدت بهت تبریک بگم

هیچوقت آهنگ های آرمینو انقدر دوست نداشتم که الان دارم
هیچوقت واسم انقدر معنی نداشتن که الان دارن
چقدر گوش کردن بهشون لذت بخشه
یعنی این یارو اینقده بدرد بخوره       که باعث شده حال تو ازم بهم بخوره
از منی که همه جوره باتو بودم        منی که به دور از حاشیه ها با تو بودم

 

 

| نوشته شده توسط javad

 ساعت شنیــ ی رو میز اتاقمـ و برمیگردونمـ و بهش زولــ میزنم و بهتــ فکر میکنم
انقد دوســـ دارم الان بارونــ می اومد و منمــ بیرون بودم
انقد دوســ دارم یه چتر مشکیــ مردونه دسمــ بود و دسم و دورتــ حلقه میکردم و زیر بارونــ
که هزار بار زیرشــ با هم قولــ و قرار گذاشتیم راه میرفتمـــ
انقد دوســ دارم روزیــ رو که واسه بار اولتــ دیدمتــ و دوباره ببینم
و بشنوم او فحشـــــــــ زشتــ رو که بهم دادیــ !!!
انقد دوســ دارم وقتایی و که یه رز سفید ۴ تومنیـــ و که با پول تو جیبیم میخریدمـــ
و با کلی ذوقـــ واستــ می اوردم و میگفتیـــ تو خودت گلیـــ دوباره میدیدمــ
انقد دوس دارم اون کشت ارشادی و که میگفت چه نسبتی داریین
تو با ترســ میگفتیــ پسر عمومه و منــ میگفتم دختر خالــمه!!
اخ که چقدر زود گذشتــ خوردن اون لواشکهایــ ترش و ملســـ
اخ که چقدر زود گذشت جیم شدن از کلاسای درس
دلم گرفته الان همین الان که دارم اسمتــ و رو گوشیمــ لمســ میکنم
اس امــــــ اس هایــ شبونه
دعواهای بچـــــــــگونه
حرفایـــ عاشقونـــه
قهرایـــ زود زودکیـــ و
اشتی هایـــ دلبرونه
چقـــدر زود گذشتـــ اون همه دوستـــ داشتن
و اول اسم و انگلیشـــــ نوشتن رو پلـــ عابــــر پیاده
امروز دلم میخواد تو
وب دلتنگیمـــــــــ بنویسم
که انقدر دلمـــ تنگ شده واست که خـــدامـــــ دلواپسم شده
نمیدونم وقتیـــ دوباره یه روز ببینمتـــ چی بهتـــ میگم
یا تو چی داری که بهم بگی...!
شاید بزرگ شدن و خانــــوم شدن
یا قد کشیدن و اقا شدنــــ
رو دوســـ داشتن آدمـــا تاثیر میزاره
نمیدونم شاید دوســــ داشتنــ و خواستنمـــ کهنه میشــــه
شاید عشقمـــ دستـــ دوم میشه و بایـــد یه نو شـــ و جاش خرید
شاید دیگه عشقی نیست و همه عشقا شده چــینیـــــ
دیگه آبیــ تو جاکلیدی قلبیـ که تو بهم دادی نیست
مثـــه خودت که رفتی و از اولــمـــ انگار نبودی
خیلی وقتا از اون انقد دوســ داشتنا و اخـــ چقدر زود گذشتنا میگذره
من رفتم و توام رفتی و موند همین دلتنگیا ی بی خودی
من میشینمـــ و به خیلی چیزا فکر میکنم و چشامـــ و میبندم....
اسپیکر پی سی و بلند میکنم:
دل دل ، دل دیوونهــ
کیــ قدر تو رو میدونهــ
عشــق نیستـــ
حالتــــــو ویرونهـــ
اون کهــــ تو دلــمـ جاشهـــ
با عشقیـــ که تو چشماشهـــ
ایـــ کاش
مالـهــ من باشهـــــــــــــــــــــ

 

 

| نوشته شده توسط javad

 به قول بهرام :
منو ببـــــخش اگه موهام امروزی نیس
اگه حرفام از روی دلســـــوزی نیس
اگه مثــــلـه تو شــــــــاد نیستم و
اگه اهل ترانه های پاپ نیستم و
منو ببخش
منو ببخش
بخاطر همه دروغایی که نگفتم و
بخاطر همه زندگی که نکردم
منو ببخش
......
منو میبخشی؟
واسه همه این حرفایی که بهت گفتم
منو میبخشی؟
واسه اینکه همیشه باهات رو راست بودم
منه ساده رو میبخشی که واست می مردم
یا منو میبخشی که یه عمر نبودی و بودم ...
ولی من تو رو نمیبخشم...!!!
اون دنیا اگه باشه دستت و میگرم و میبرم پیشه خدا
میگم اقا ، رحمان ، رحیم، بزرگ، کریم،
اگه فرشته روی زمین باشه و حوری اسمون
من اینو نمیبخشم
بخاطر همه بدی هایی که بهم کرده...
بخاطر همه لحظه هایی که ازم گرفته
بخاطره دردایی که فلجم کرده
به خاطر خودم فقط خودم ،خود گور به گور شدم نمیبخشمش
حالا خود دانی....
اینقد دلم از دلم گرفته که نمیدونم این دل اصلا ماله منه یا نه
یه روز وقتی تو رو میدیم یاد حرفای قشنگی می افتادم که میزدی بهم
اما حالا افسوس زود باوری و حماقت خودم و میخورم که چقد خر بودم

 

| نوشته شده توسط javad

نشستی یه جای شلوغ و
داری با دوستات خوش میگذرونی چقد شادی و دلت خوشبحالشه!
داری میگی و میخندی و ادا در میاری و فکر میکنی
الان دیگه باید همه چی و فراموش کنی!!
ولی یه لحظه یه جرقه یه سیخونک باعث میشه...
دوباره بری تو فکرش چون فراموشش نکردی...
دیگه اون خوشی و سر خوشی کوفتت میشه وقتی حس میکنی اونم دیگه تورو فراموش کرده
از اینکه خودت میزنی به خریت و داری این همه وقت خودت و گول میزنی
که با ول بودن و خودت و الکی خوش کردن میتونی فراموشش کنی
میترسی از اینکه بشینی یه فکر اساسی واسه خودت بکنی
اون همه روزای خوب
اون همه حرفای قشنگ
اون همه حرفای عاشقانو و زیبا
اون همه خواستن و دوست داشتن
همه فرامــــــوش شـــــــــــــــــــــــــــدن
الان فقط خودتی و خودت کسی نیس بعضی از خواستنا الکین
ولی تو که الکی نیستی زنده ای داری نفس میکشی
بعضی وقتا این فراموش شدن تو رو به خودت میاره
وقتی میبینی چیزای دیگه هم به جز اونی که تو کلید کردی بهش وجود داره
به خودت میگی خدایا دو راه بیشتر ندارم یا اینکه فراموشش کنم و بچسبم به زندگیم
یا اینقد راجع بهش فک کنم و غصه بخورم تا جونم درآد...
میدونم سخته ولی چاره دیگه نداری باید فراموش کنی اونی که دوسش داری و
چون اون تو رو فراموش کرده و از یاد برده
خاطراتتم انداخته تو سطل اشغالی که خیلی وقته چال شده
حتی دیگه واسش مهم نیست که چی به سرت اومده
این و مطمئن باش که هیشکی دلسوزتر از خودت واست نیس
پس فراموش کن اون همه بی وفایی و
اون همه ناراحتی و که به خاطرش تحمل کردی
پشت دستت و داغ میکینی و به خودت میگی
دیگه بسه میخوام برای خودم زندگی کنم میخوام عاشق خودم باشم!
میخوام عاشق خدا و پدرو مادرم باشم
میخوام عاشق تک تک لحظه های زندگی که نکردم باشم
می خوام فراموشت کنم...
زمانی انقدر باورت داشتم که وقتی میگفتی "باران" خیس میشدم...

 

| نوشته شده توسط javad

 نیستی ... نه دیگه نیستی ...؟

اما همه چی آرومه 

فقط،

دل من یکمی داغونه ...

| نوشته شده توسط javad

خاطر آسوده زصحرا گذر وبیم مدار

گرگ ها خاطرشان هست ، تو آهوی منی ...

| نوشته شده توسط javad

برایم تعریف کن :

هرگز فراموش نشدن چه حالی دارد...

| نوشته شده توسط javad

من که به هیچ دردی نمیخورم...

اما به خدا این دردها هستند...

که مدام چپ و راست به من میخورند...

| نوشته شده توسط javad

گور پدر عشق و عاشقی میخوام از این بعد شاد باشم که گفته هیچکی منو دوست نداره اگه اینطوری چرا همه دنبال منن ، همه منو یه دنیا دوس دارن باور ندارید از خودشون بپرسید  از این به بعد باس واسه خودم یلی باشم جون تو

| نوشته شده توسط javad

حالا که رفته ای

 
ساعتها به این می‌اندیشم

 
که چرا زنده ام هنوز؟

 
مگر نگفته بودم که

 
بی تو می‌میرم؟

 
خدا یادش رفته است مرا بکشد

 
یا تو قرار است برگردی ؟

| نوشته شده توسط javad

کسی رابرای دوستی انتخاب کن که قلب بزرگی داشته باشه،تامجبورنشی برای اینکه درقلبش جابگیری، خودتوکوچک کنی.

| نوشته شده توسط javad

خدایا

کسی را که قسمت دیگریست ، سر راهمان قرار نده ،

تا شبهای دلتنگیش برای ما باشد و

روزهای خوشیش برای دیگری ...


 

| نوشته شده توسط javad

راننده 

تاکسی اسکناس را گرفت و پرسید :

یه نفرید ؟؟؟

مکثی کردم وبی حوصله گفتم :

بله آقا !

 ﺧﯿـــــــﻠﯽ  وقته

 

 

 

| نوشته شده توسط javad

کاش میشد هیچ کس تنها نبود کاش میشد

دیدنت رویا نبود گفته بودی با تو می مانم ولی...

رفتی و گفتی و اینجا جا نبود سالیان سال تنها مانده ام

 شاید این رفتن سزای من نبود من دعا کردم برای بازگشت

 دست های تو ولی بالا نبود...

 باز هم گفتی که فردا میرسی کاش روز دیدنت فردا نبود...

 

| نوشته شده توسط javad

باز چرا خیسه چشمات....

            باز چرا قصه داری ....

                          هیچی نگو میدونم .....

                                                        دیگه دوستم نداری ....

| نوشته شده توسط javad

سلاممممممممممممممممممممم

به دوستای خوبم امیدوارم که حالتون خوب باشه ببخشید که تو این مدت نتونستم بهتون سر بزنم

اگه راستشو بخواین اومدم ازتون خداحافظی کنم ممکنه واسه چند هفته نتونم آپ کنم یا بهتون سر بزنم امیدوارم که از دست من ناراحت نشده باشین.البته شاید........

هر وقت که بتونم بهتون سر میزنم،راستشو بخواین از این که از این به بعد کمتر میتونم بهتون سر بزنم خیلی ناراحتم،از این که تو این مدت باعث ناراحتی تون شدم از همتون عذر میخوام

تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری پنجم www.pichak.net كليك كنيد

تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری پنجم www.pichak.net كليك كنيد

تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری پنجم www.pichak.net كليك كنيد

| نوشته شده توسط javad

گفتی دلتنگ دل نوشته هایم هستی

اما مهربانم دیگر دلی برایم باقی نمانده که بخواهد از پس ناگفته ها بنویسد

خسته از گذشته های نه چندان دور و بدون هیچ امیدی به آینده

تنها کوله باری از خاطراترا به دوش می کشم

جایی سراغ نداری که بتوانم تنها برای لحظه ای کوله ام را بگذارم

 و به اندازه چشم بر هم زدنی آرام گیرم؟

نه

از من نخواه که کوله ام را بر شانه های تو بگذارم

حتی شانه هایت را در رویا نیز از آن خود نمیدانم

این است حقیقت

نه،
شانه هایت با ارزش تر از این است که آرامگاه من باشند!

با ارزش تر... باور کن


 

 

| نوشته شده توسط javad

مهربانم
دیگرنگران تنهایی من نباش

این روزها
دل خوش به محبت غریبه ای هستم
و فانوسی که گهگاه تو برایم روشن می کنی

بیاندیش به بادبادک های بر باد رفته
و کوکانی که پشت چراغ های قرمز

به جای بادبادک معصومیتشان را به باد می دهند.


  چراغ های قرمز مهربان معصومیت محبت فانوس غریبه تنهایی بادبادک

| نوشته شده توسط javad

امروز هم گذشت یه روز دیگه از روزهای بی تو بودن

هنوز از این روزهای وحشتناک باقی مونده

تنهای تنها میون این همه آدم ، سخته.

دلم میگیره وقتی بهش فکر میکنم

وقتی نگاه می کنم وتا فرسنگها کسی را پشت و پناهم نمی بینم

خسته شدم از این همه لبخند زورکی از این همه بهونه الکی

ای کاش یه ذره فقط یه ذره شهامت داشتم اونوقت واسه پنهون کردن بغض تو گلوم

سرفه نمی کردم ونمی گفتم مثل اینکه سرما خوردم

اونوقت دیگه بهونه اشکام رفتن پشه تو چشمم نبود

خسته ام از جواب دادن های دروغکی  از اینکه به دروغ بخند مو اعلام رضایت بکنم تا کسی نفهمه روزگارم عالیه برای سوختن برای نابودی

من به اینا کار ندارم دلم واسه تو تنگ شده .

| نوشته شده توسط javad




یه دوستی میگفت احساس میکنه شبیه یه نیمکته که گاهی کسی میاد میشینه

روش خستگی در میکنه و میره ه ه ه ...احساسش برام قابل درک بود یه جورایی...

عینشو نه ولی شبیه اش رو تجربه کرده بودم، میکنم .... انگار که همیشه خدا روی

یه نیمکت نشسته باشم ...تنها...تنها نشسته باشم و خیره شده باشم به آدمها ،

به پرنده ها ،به آسمون، به خدا!....گاهی یکی پیدا میشه میاد میشینه کنارم...

نمیدونم شاید اونم تنهاس و پر از درد دل...شروع میکنه به حرف زدن...چه لذت بخشه

 شنیدن و گفتن برای یکی که تنهاست و خیره به آدمها، به پرنده ها، به آسمون ،به

خدا!...شنیدن حرفهای پسری که دوره خدمت رفیق جون جونی فرمانده اش شده و

20 روز مونده به آخردوره فرمانده کش
ته میشه و میره برا همیشه ...گفتن اینکه به

 خاطرات خوبت با رفیقت فکر کن نه به خاطره بد رفتن!مرگ چیز بدی نیست!باور کن!...

یادتم باشه این نیز بگذرد....شنیدن حرفهای یه خانم 40-50 ساله خوب و مهربون که

 ازگریه های شبونه اش میگه ...از همه نامردی ها که دیده...و گفتن اینکه فلک به مردم

 نادان دهد زمام مراد تو اهل فضلی و دانش همین گناهت بس و اینکه یادتون

 باشه این نیز بگذرد...شنیدن حرفهای یه دختر کوچولوی 10 ساله که داداش کوچولوشو

 بغل گرفته که
بخندونتش اونوقت بچه رو با کله زده زمین...دختر کوچولویی که با گریه فریاد

 میزنه همش تقصیر من بود!...من خیلی بدم!....و گفتن اینکه عزیز دلم آدمها زمین

نخورن
بزرگ نمیشن که!...یه ساعت بگذره خوب میشه جونم...چقدر این شنیدنها

 و گفتنها رو دوست دارم....

اما نمیدونم چرا درست وقتی که احتیاج دارم یکی بهم بگه یادت باشه این نیز بگذرد...

کسی کنارم نیست یا اگه هست من حرف زدن بلد نیستم!...کسی نیست که بگم

"بوی رفتن "گرفته انگار...که اینو خنده های الکی اش میگه...که هرچی میبینمش

 بیشتر دلم براش تنگ میشه...که هر روز صد دفعه به خدا میگم خدایا نمیگم مرگ رو

 از آدمهات بگیر...میگم فقط تحمل دلتنگی از آسمون ببار!!نیست کسی که بهم بگه

 این نیز بگذرد....این روزها نیمکته خالیه...خالی تر از همیشه....خالیه که میرم یه

 ساعتی صندلی روبرویی یه آقای دکتر خوش تیپ که همش نگاهش به عقربه های

 ساعته رو اجاره میکنم...تا اون نگاهم کنه و من اشکامو روبروی اون قورت بدم!...

نمیشه اشکهای لخت رو دردهای عریون رو برای غریبه ها رو کرد!!!


| نوشته شده توسط javad

هیچ کس هنگام تنهائی مرایاری نکرد

کوهی ازغم داشتم اماکسی کاری نکرد

گریه میکردم شب و روز آه اما هیچ کس

این حوالی از غریب خسته دلداری نکرد

مرده بودم من بکنج خانه ی غم ها ولی

هیچ چشمی در عزایم تر نشد زاری نکرد

آخرین برک وجودم چون درختی در خزان

داشت می افتاد و کس همراهیم، آری نکرد

کرده ام غمخواری غم پروران را من ولی

هیچ کس هنگام تنهائی مرا یاری نکرد

هیچ کس هیچ هنگامی مرا یاری نکرد

| نوشته شده توسط javad

یه جورایی باز دلم گرفته... نمی دونم چرا...
نمی دونم چرا وقتی به تو فکر می کنم
یهویی از دنیا می پرم...
فکرشو کردی وقتی تو ساحل قلبم راه میری...
فکرشو کردی وقتی که تو دریای اشکام شنا می کنی...
یا وقتی که تو آسمون چشمام پرواز می کنی...
یا وقتی که شبها به خوابم میای
و به درددل هام گوش میدی...
یا وقتی که با اشک چشمام وضوی عشق می گیری...
یا وقتی که به نقاشی طلوع زندگیم٬ سفید پوشی...
و به نقاشی غروب زندگیم٬ سیاه پوش...
میدونی آروم میشم...
میدونی آروم میشم اما نه به آرومی روزهای دریا...
میدونی آروم میشم اما نه به آرومی شب های صحرا...
فقط به آرومی با تو بودن.....

| نوشته شده توسط javad

چند روزیه که می شینم که بنویسم و نمی شه

نمی دونم چرا....

نه جمله ای دارم و

نه کلمه ای برای گفتن حرفهام .....

شدم مثل کودکی که می خواد حرفی رو بزنه و هنوز کلمات و جملات رو بلد نیست...چیزی گلوم رو می فشاره و ...

ای کاش می تونستم مثل همون کودک گریه کنم

که خسته ام

نمی دونم این ناتوانی تو نوشتن واسه چیه؟

کاش می شد واقعا نوشت و واقعا گفت....

از شنیدن حرف های تکراری خسته ام...

نمی خوام تکراری بنویسم

کاش توام تکراری نگی...

تا تکرار نکنم...

| نوشته شده توسط javad

| نوشته شده توسط javad

« دلخوش عشق شما نیستم ای اهل زمین به خدا معشوق من بالاییست »

| نوشته شده توسط javad

چند روزه دلم بد جوری گرفته
امروز یکی رو دیدم که داغ دلم رو تازه کرد، انگار خودش بود !
خنده هاش
گریه هاش
پرحرفیاش
تند حرف زدن هاش
خستگی هاش

اما فقط تنها چیزی که آتیشم می زنه این که می دونم اون اصلاً به یاد من نیست حتی یادش نمی یاد همچین دوستی هم داشته
و من باز تنهام ...

نمی دونم تا کی می تونم خودمو گول بزنم و بگم که تنهایی بهترین چیزه
و وقتی که تنهایی لازم نیست نگران کسی یا چیزی باشی و هیج مسئولیتی نداری
اما اینها همه حرف مفت
چون خدا تنها بود و چون می خواست از تنهایی در بیاد انسان را آفرید
من...
من هم که تکیه ای وجود بی همتای اونم !
پس مثل اون تا ابد نمی تونم تنهایی رو تحمل کنم
فقط می تونم بگم بی خیال
دارم رادیو گوش می دم با این حال من ! این هم عجب آهنگ های غم انگیزی می زاره
اما تا ابد نمی شه گفت بی خیال... چون اگر واقعاً بی خیال بودم پس چرا هر وقت تنها می شم اینقدر به فکرش هستم ( عدم تنهایی(
اما هیچ کاری از دستم بر نمی یاد جزء انتظار و انتظار و انتظار....
تا وقتی که واقعاً وقتش برسه...
اما امیدوارم این وقت نزدیک باشه چون دیگه تحمل این همه تنهایی رو ندارم و می خوام در آغوش یک نفر آرام بگیرم
اما این نفر کی ؟ کجا ؟ ....

نمی دانم و این ندانستن خود بدتر از خودِ تنهایی است.

امشب تمام.

چه کنم با دل تنها ... چه کنم ... چه...

 

| نوشته شده توسط javad

یه سلام عاشقونه

با یه بغض بی بهونه

می نویسم تا بدونی

یاد تو، تو دل می مونه

یادته وقتی می رفتی

دم به دم نگات می کردم

بغض سنگین توی چشمام

گفتی: صبر کن برمی گردم


یادته قسم می خوردیم

عزیزم بی تو میمیرم

اما حالا که تو نیستی

من با دلتنگی اسیرم

یادمه وقتی می گفتم

به خدا نمیری از یاد

آه سردی می کشیدی!

توی قلبم مثل فریاد

اما حالا که تو نیستی

حال و روز من خرابه

آخر قصه ی عاشق  

اشک و ماتم و سرابه

اما حالا که می بینم

بی تو دل رنگی نداره

توی آسمون چشمام

غروبا بارون می باره

می دونی طاقت ندارم

با غم و غصه اسیرم

زود بیا که خیلی تنهام

به خدا بی تو میمیرم

| نوشته شده توسط javad

 

شده بخوای بخوابی تاپ تاپ قلبت نزاره؟
فکر کنی خدایا اونم خوابیده یا که بیداره؟!
شده بی خوابی بگیری صد هزارتا نقشه
دنبال بهونه باشی که اون و فردا ببینی
شده شب که سر می زاری آرزو کنی بمیری
دم دم های صبح که میشه نفرینات و پس بگیری
شده با خاطره ی من جلوی آینه بشینی
گر بگیره تن لبهات جای دستام و ببینی


لای لای لای لای   لای لای لای لای
لای لای لای لای   لای لای لای لای
لای لای لای لای   لای لای لای لای
لای لای لای لای   لای لای لای لای

آرزومه تو بیداری سرت رو رو شونه ی من
زیر بارون توی پاییز خنده ی تو گریه ی من
دوس دارم وانشه چشمام توخوابم که پامی زاری
حتی خوابتم قشنگه چه برسه به بیداری
دوس دارم وانشه چشمام توخوابم که پامی زاری
حتی خوابتم قشنگه چه برسه به بیداری

| نوشته شده توسط javad

تقصیر ما نیست که بر روی حرفهایمان نمی مانیم، ما بر زمینی زندگی میکنیم که هر روز خودش را دور میزند...

 

| نوشته شده توسط javad


مهم نبود از اول ....که اخرش چی میشه

 

نگفته ها زیاده...اما این اخریشه 

 

هرکی بخواد میتونه...تو قلب تو بشینه


خوب به خودت نگاه کن.... فرق من و تو اینه


 

| نوشته شده توسط javad

دوستت داشتم ... یادت هست؟ گفتم دوستت دارم ... و تو گفتی کوچکی برای دوست داشتن ، رفتم تا بزرگ شوم ... اما آنقدر بزرگ شدم که یادم رفت دوستت دارم .

| نوشته شده توسط javad


یه ماجرای تلخ ِ ناگزیرم / یه کهکشونم ولی بی‌ستاره /

 

 

یه قهوه که هرچی شکر بریزی / بازم همون تلخی ِ نابو داره /

 

 

اگه یکی باشه منو بفهمه / براش غرورمو به هم می‌زنم /  گریه که سهله زیر چتر ِ شونه‌ش / تا آخر دنیا قدم می‌زنم...

 

| نوشته شده توسط javad

وقتی چیکه چیکه اشکات روی گونت می ریزه….. وقتی می گردی اونی رو پیدا کنی که می خوای … بعد یه لحظه خودتم گم می کنی وقتی می خوای بخندی اما اشک امانتو بریده .… وقتی می خوای گریه کنی اما غرور بهت اجازه نمی ده .…اونوقته که تازه می فهمی بغضت داره داغونت می کنه….. اونوقته که می فهمی کسانی رو کم داری … اونوقته که می فهمی هر کسی رو رها کردن راحت نیست ….. آره خودتم اینو خوب میدونی که اگه صداقت رو قبول نکنی خدا بهت پشت می کنه…… وقتی نمی دونی برای آروم شدنت باید چیکار کنی ….. وقتی هنوز تو لحظه هات صدای نفس های ؟ جاری ….. اون زمان که اشک از چشمات حلقه حلقه پایین میاد ؛ اون زمان که دل اشک هم شکسته ؛ مثه دل تو !!! آروم که چشاتو ببندی ؟ می بینی همون گوشه ی متروکه ی ذهنت که رهام کردی به امید خدا و خودت راه افتادی تا به آسمون برسی …. خودت راه افتادی تا سفر رو به پایان برسونی…. بدوون ؟ ...بدون پاهای ؟.... اما بین سفر احساس کردی که یه چیزی کم داری … برگشتی که ؟ با خودت ببری !!! ؛ حالا … حالا … اون دیگه نیست … اون دیگه وجود نداره.. دیگه حرفی ندارم ….

| نوشته شده توسط javad

pctfx3.3

Lonely Girl Template

Interactive Multimedia CD Catalogue گروه طراحي چندرسانه اي وبلاگ رسانه گشت و گذار در دنياي رسانه هاي ديجيتال Medium Blog - Digital Media World قالبهاي رايگان سايت و وبلاگ Advanced Persian Blog Templates

اطلاعات مربوط به كارگاه طراحي قالب: Professional Web Site Design Center Template Design Workshop, دانلود قالب هاي وبلاگ Template Design Workshop, جزئيات قالب هاي رايگان Template Design Workshop, وبلاگ كارگاه طراحي قالب Template Design Workshop, جستجوي قالب هاي وبلاگ Template Design Workshop, تماس با كارگاه طراحي قالب Template Design Workshop, درباره كارگاه طراحي قالب

اطلاعات مربوط به گروه طراحي چندرسانه اي: Web Development Department - Multimedia Design Group , بخش توسعه وب - گروه طراحي چند رسانه اي Web Designing Department - Multimedia Design Group , بخش طراحي وب - گروه طراحي چند رسانه اي Multimedia Designing Department - Multimedia Design Group , بخش طراحي چند رسانه اي - گروه طراحي چند رسانه اي Blog - Multimedia Design Group , وبلاگ - گروه طراحي چند رسانه اي

اطلاعات مربوط به تكنوراتي: pictofxt Farsi Blog برنامه نویسی تحت وب

ثبت سایت دامنه فارسی لینوکس سرور